به این مطلب امتیاز دهید
0% 0%
به گزارش سرویس سیاسی جام نیـوز، مساله نقش آفرینی بی بی سی در ماجرای کودتای 28 مرداد و عملکرد این شبکه در موضوعات مربوط به ایران از جمله مسائلی هستند که در مصاحبه با دکتر "سیدمجید تفرشی"(تاریخنگار، سندپژوه و تحلیلگر امور فرهنگی و بین المللی) مطرح کرده ایم. د ر گذشته بخش اول این مصاحبه با عنوان «آمادهباش بیبیسی برای درگذشت یک آیتالله!؟» از همین رسانه منتشر شد.
دکتر تفرشی متولد 1343 تهران و دانش آموخته تاریخ و علوم سیاسی در دانشگاههای تهران و لندن است. وی همچنین صاحب شش کتاب تألیفی، حدود شصت و چهار مقاله پژوهشی و آکادمیک و شماری مقاله و یادداشت در موضوعات تاریخی و سیاسی درباره ایران و انگلیس است.
حضور وی در شبکههای ماهوارهای فارسی زبان مانند بی بی سی و صدای آمریکا و زمینههای اصلی پژوهشهای او در خصوص "تاریخ معاصر مرجعیت و تشیع" و "سیاست و حکومت در بریتانیا" باعث شد تا در این گفتگو به بررسی شیوه برخورد بی بی سی با مسائل تاریخی و سیاست رسانهای این خبرگزاری انگلیسی در رابطه با ایران بپردازیم.
آنچه در پی میآید بخش دوم این مصاحبه است که در آن به مسائل مربوط به 28 مرداد پرداخته شده است.
نقش بی بی سی در 28 مرداد چه بوده ، مساله دخالت مستقیم بی بی سی در جریان کودتا 28 توسط صادق صبا مدیر سابق بخش فارسی کتمان شده، آیا چنین چیزی وجود داشته؟
در سال 1332 شمسی، حدود 13 سال از تاسیس بخش فارسی سرویس جهانی بی بی سی می گذرد. حدود 1319 و چند ماه قبل از شهریور 20 و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین بخش فارسی بی بی سی تاسیس شد. از همان ابتدا تاسیس رادیو بی بی سی فارسی برای پروژه براندازی و ایجاد ناامنی و تثبیت اشغال ایران توسط متفقین بوده و این چیزی نیست که من بگویم و کاملا مستند هست و اسناد آن در بی بی سی و یا آرشیو وزارت خارجه بریتانیا موجود است. بعضا منتشر شده و برخی را هم خود من منتشر کردم که مقداری از آن نیز آماده انتشار است و هنوز منتشر نکرده ام.
در فاصله 1319 تا 20 به هر حال تلاش بی بی سی این بود که دولت مرکزی تحت الحمایه دولت اشغال گر قرار بگیرد و کشورهای اشغالگر بتوانند ماشین جنگی خود را در ایران پیش ببرند. بعد از این که نیروهای متفقین اختلافات خود را در مورد آینده ایران بعد از رضا شاه کنار می گذارند، یعنی کنار گذاشتن بحث جمهوری و بازگشت قاجاریه و توافق بر سر ایران با حضور ولیعهد جوان به عنوان پادشاه. جدید خوب موضع بی بی سی در مورد ایران تغییر می کند و از آن به بعد مواضع بی بی سی در خدمت تایید سلطنت قرار می گیرد. به تدریج دستگاه وزارت خارجه انگلیس بخش عمده ای از منویاتش در مورد ایران را از طریق رادیو بی بی سی انجام می داد.
در سال های بعد از جنگ یعنی از سال 1324 تا سال 1330 یک رابطه حسنه ای بین دولت ایران و بی بی سی برقرار بود، اما بعد از 1329 و 1330 که ملی شدن صنعت نفت در ایران مطرح شد بی بی سی به طور کامل و تمام قدر جهت منافع دولت بریتانیا و شرکت نفت انگلیس در ایران و علیه دولت ایران ، دولت دکتر مصدق و طرفداران نهضت ملی شدن نفت وارد عمل شد و این وارد شدن این قدر صریح و آشکار و عریان بود که به گفته بسیاری از کسانی که آن موقع در بی بی سی بودند از جمله آقای عباس دهقان که فایل صوتی آن هم در آرشیو خود بی بی سی موجود هست، برای اولین بار در تاریخ بی بی سی گویندگان و تهیه کنندگان فارسی زبان و ایرانی های بی بی سی دست به اعتصاب زدند. این افراد به دلیل این که برنامه ها علیه ایران و ملی شدن صنعت نفت بود حاضر به همکاری نشدند و برای مدتی دولت بریتانیا مجبور شد تهیه کنندگان و گویندگان را از بین افرادی که در وازرت خارجه فارسی بلد بوند بیاورد. البته بعد از مدتی با فارسی زبان ها به توافقی می رسد که آن ها بر می گردند.
بنابر این مساله صرف 28 مرداد نبوده و تقریبا این ماجرای قبل از شهریور 1320 وجود داشته و در جریان ملی شدن صنعت نفت به اوج خودش رسید و در سال های کشاکش بین دولت و شرکت نفت انگلیس از یک سو و دولت ایران و مردم ایران برای ملی شدن نفت این تقابل وجود داشته است. تا تیر ماه سال 1331 این مساله تا حدی پنهان بود و رعایت حال دولت می شد چون دولت مصدق در حال لابی بود از طریق آمریکا و حتی شوروی و سازمان ملل برای حل کردن مساله بود.
بعد از قطع روابط سیاسی ایران و بریتانیا و تعطیل شدن سفارت بریتانیا در تهران و بعد از حادثه 30 تیر که روابط دولت ایران با دنیا تیره تر شد و دولت مصدق یک دست تر شد و شیوه رادیکال تری در پیش گرفت، مواضع بی بی سی هم خصمانه تر شد. فاصله 13 ماهه بین 30 تیر تا 28 مرداد 32 ما شاهد این هستیم که بدترین حملات در بی بی سی به خصوص در بخش فارسی علیه دولت مصدق ، علیه ملی شدن صنعت نفت و علیه اراده ملی هستیم.
تقریبا در گفتارهایی که روزانه در بی بی سی به عنوان بخش های خبری و تحلیللی پخش می شد و به عنوان مواردی که به عنوان بیانیه دولت بریتانیا خوانده می شد، این طور مطرح می شد که: 1- ملی شدن صنعت نفت کار غیر قانونی است. 2- به صلاح ایران نیست. 3- برخلاف تبلیغات رسانه های آزادیخواه ، روزنامه ها و رادیوها دولت بریتانیا هیچ گونه بدهی به ملت ایران ندارد. 4- حق و حقوق زیادی به ملت ایران پرداخت کرده و اعلام کردند همان شانزده درصد مقرر که البته گاهی هم در طول دوجنگ خورده شد و ندادند را پرداخت کرده اند و ایرانی ها نباید بیشتر از این توقع داشته باشند. و این بریتانیا است که به خاطر آبادانی که به خاطر مساله نفت ایجاد کرده از مردم ایران طلبکار است و صنایع نفتی ایران بخشی از هبه دولت بریتانیا است که به مردم ایران داده است!
اینها مواردی است که در پوشش اخبار و غالب لفاظی های رسانه ای به عنوان تحلیل یا کار کارشناسی و یا از زبان دیگران، مطرح می شد و مرتبا مردم ایران اینجور بمباران می شد که ملی شدن صنعت نفت یک کار غیر ضروری و یک کار غیر اخلاقی و غیر قانونی است. این ها به طور روزانه در برنامه بی بی سی وجود داشت که البته متن برنامه ها کماکان هنوز موجود است.
این تبلیغات با دستگاه نخست وزیری و با سازمان امنیت خارجی بریتانیا (ام ای 6) و با قسمت های مربوط به دستگاه وزارت خارجه و دستگاه های تبلیغاتی و آنچه که ما امروز از آن به عنوان دیپلماسی عمومی و مردم محور نام می بریم، کاملا هماهنگ بود. البته در آن زمان چنین اسمی نداشته اما مسائلی به عنوان فتح قلوب و اذهان مردم کشورهای هدف مطرح بوده و به روازنه در دستور کار قرار می گرفت.
وقتی بحث براندازی دولت مصدق در تیر و مرداد 32 مطرح شد، طبیعاتا محمد رضا شاه به دلیل این که نگران بود چون ناتوان و بی تجربه بود و از موج سیاسی که علیه اش ایجاد شده بود، می ترسید شکست بخورد و مطمئن نبود دولت های غربی از او حمایت می کنند. روی کار آمادن دولت آیزنهاور در آمریکا و چرچیل در بریتانیا و جنگ قدرت در شوروی باعث می شود دولت مصدق از جهت بین المللی تا حدی تضعیف شود. آمریکا سویه و نگاهش ابتدا مساله شوروی و جنگ سرد بود و کمونیسم را خطر اصلی می دانست و بعد مساله نفت برایش مطرح بود در صورتی که برای انگلیس عکس آمریکا نفت مساله عمده بود و وقتی سکان به انگلیس داده می شود در مرحله اول کودتا، شاه برای این که اطمینان پیدا کند و مطمن شود که چرچیل به نمایندگی از آمریکا از او حمایت می کند، چون می گوید به من باید یک نشانه ای داده شود که دولت بریتانیا از این مساله حمایت می کند و همانطور که گفته شد مطرح می شود که در یکی از برنامه ها ی بخش جهانی به جای این که گفته شود الان ساعت دوازده است گفته بشود الان دقیقا ساعت دوازده نیمه شب است. در مستندی هم که ساخته شده این موجود است و با دقت به آن پرداخته شده است.
مساله جالبی که وجود دارد این است که در حدود 5 سال پیش در دانشکده مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن همایشی برگزار شد به عنوان نقش بی بی سی در انقلاب ایران و کارشناسان انگلیسی و مجریان سابق و تهیه کنندگان بی بی سی و حتی اعضا وزارت امور خارجه انگلستان نگاه منتقدانه و پوزش خواهانه ای از رفتار در مقابل ایران در طول تاریخ داشتند. ولی در آن جلسه اقای صادق صبا که تازه به عنوان رئیس بخش فارسی بی بی سی انتخاب شدند نکته ای را مطرح کردند که به کلی باعث حیرت بود و مطر ح کردند که این مساله اعلام ساعت 12 در زمان کودتا به کلی دروغ است و چنین چیزی مطرح نشده چون بخش فارسی نیمه شب برنامه نداشته است! البته این حرف درستی است، اما مشکلی وجود دارد این است که اساسا کسی نگفته در بخش فارسی گفته شده و این اتفاق در بخش سرویس جهانی بوده و هیچ ربطی به بخش فارسی نداشته و این ادعای آقای صادق صبا کاملا بی اساس است.
بی بی سی در جریان تحریم های هسته ای همواره به دنبال توجیه تحریم ها بوده، در ماجرای مذاکرات هسته ای و نوع اطلاع رسانی این شبکه چه نظری دارید؟
چند وجه را باید در سیر طبیعی اخبار توجه داشت. یکی سیاست گذاری های کلان و یکی نیات و منویات و اغراض تولید کننده، مجری و سردبیر که در این مساله هماهنگ عمل می کند و هر کدام نقش خود را دارند.
در مساله مناقشه هسته ای که سابقه 10 تا 12 ساله دارد اما از سال 88 به بعد به نظر می رسد تلاش برای رادیکال کردن فضای ایران برای خراب کردن وضعیت ایران در این مناقشه یا مصالحه با جامعه بین المللی با شدت بیشتری در دستور کار بی بی سی است. منظور این نیست که هر روز در دستور کار است، منظور خروجی نهایی است. ممکن است کسی بگوید موارد نقض هم وجود دارد.
به نظر می رسد جناح های تندرو که تاثیر گذار هستند روی بی بی سی، علاقه مند نبودند که ایران بتواند با جامعه بین المللی به صلح دست پیدا کند و مساله تحریم ها و مساله خطر حمله نظامی به مراکز هسته ای رفع شود. علاقه مندی این شبکه به نمایش رویارویی ایران با جامعه بین المللی بود که هم دلایل سیاسی و ایدئولوژی و اقتصادی هم در این رابطه وجود دارد. به نظر می رسد جناح های تاثیر گذار بر بی بی سی علاقه مند بودند نظرات نئوکان های از هر دو سو را بیشتر منعکس کنند تا ایجاد دوقطبی بشود و بگویند هیچ راه مذاکره ای نیست.
از طرح واقعیات و لطیفه ، از نوع رویکرد مفسران و گزارشگران مشهور بی بی سی که البته من اسم نمیبرم اما همه می دانند در روند مذاکرات هسته ای در وین و لوزان و ژنو، مرتب دم از ناامیدی می زدند که ایران پای میز مذاکره نخواهد نشست و مذاکرات به شکست خواهد انجامید و ما دهها بار شاهد این نوع تحلیل ها و گزارش ها بودیم. واقعیت این است که در عرصه بین اللملی رسانه، عده ای راضی نیستند که آب خوش از گلوی ایران پایین برود. نانشان چه شخصی و چه رسانه هایشان و استراتژی حامیانشان در عدم آرامش در روابط ایران با سایر کشور ها است و این را می توانید در سیر کلی برنامه های بی بی سی و مشابه آن می توان دید.
در 14 خرداد امسال بی بی سی با سنارویوی از پیش طراحی شده که از ابتدا شکست خورده بود چون مستندات تاریخی برای آن نداشت، به دنبال القای این بود که امام خمینی (ره) به دنبال رابطه با امریکا بوده است، مباحث تاریخی هم مطرح شد که با واکنش های زیادی روبرو شد، نظر شما به عنوان یک مورخ و سند پژوه درباره این گزارشات چیست؟
مجموعه گزارش هایی که بی بی سی روی سایتش قرار داد در خصوص رابطه امام در سال 42 و 57 منتشر کرد، به نظر من دو وجه دارد. اتفاقا در هفته گذشته که کنفرانسی در دانشگاه وین در خصوص یازدهمین دوره دو سالانه مطالعات ایران بود، با آقای مارک گزیروفسکی که برجسته ترین فرد در خصوص سند پژوهی در مساله اسناد سیا هست هم تقریبا همین نظر بنده را داشت.
کسی که این گزارش را تهیه می کرد یعنی آقای کامبیز فتاحی، متاسفانه دچار یک معضل شخصی بود. شما وقتی کارشناس حرفه ای نباشید در خصوص سند پژوهی و سند شناسی، در واقع نوع برداشت و کنار هم قرار دادن این ها به عنوان یک پازل، تخصص می خواهد و کاری نیست که هر خبرنگار و فعال رسانه ای نیست.همانطور که یک مورخ هم ممکن است خبرنگار یا روزنامه نگار خوبی نباشد.
به عنوان یک کارشناس سند پژوه که به این گزارش نگاه می کنید، اولین مساله ای که برای شما جلب توجه می کند نوعی بی تجربگی و خام دستی کسی است که روی این مجموعه کار کرده است. تازه فرض بر این است که غرضی نباشد که به نظر من بوده است. مساله دوم این است که قرار بود این دست آویزی بشود در یک مقطع خاص تا به وجه سیاسی آیت الله خمینی و اسطوره ای شکست ناپذیر که از زد و بند های سیاسی منزه است، لطمه بزند. بنابر این، دو مساله را باید کنار هم دید. یکی نابخردی و خام دستی کسی که این مجموعه را کنار هم قرار داده و مطلب دیگراین که فردی در کنار غرض ورزی و پیش فرض هایی تعیین شده سیاسی، با پیدا کردن چند تکه کاغذ ذوق زده شده و به دنبال استشهاد سیاسی برای منویات و مدعیات خودش است، نه برای کشف حقیقت و این دو مساله با هم جمع شده است.
چند نکته درهمین مساله لازم به ذکر است، یکی این که درست است که آیت الله خمینی و کمره ای هم دوره و همشهری بودند، اما به لحاظ سیاسی اصلا با هم ارتباط خوبی نداشتند. به هیچ وجه آقای کمره ای نمی توانست رابط خوبی برای پیغام بردن باشد.
اساسا گزارشگران امنیتی چه موساد باشد چه سیا و چه هر جای دیگری معمولا یک سری حرف هایی را می زنند که از زبان دیگران شنیده اند و این مطالب را به عنوان گمانه زنی های امنیتی باید مد نظر قرار دهند. این ها معمولا سند تاریخی نیستند. شخصی مطلبی گفته و شخصی شنیده و این ها ثبت می شوند در گزارش های امنیتی به معنی این نیست که این اتفاق افتاده و سند تاریخی نیست. این کار به نظر من یک کار غیر حرفه ای است.
در ماه های منتهی به انقلاب طبعا کسانی که در محدوده نزدیک به رهبر انقلاب بودند با آمریکا و سایر کشورها ارتباطاتی داشته اند. به هر حال آمریکا بزرگترین حامی شاه بوده اما این که شما از این اسناد استناد کنی که شخص ایت الله خمینی با آمریکایی ها مستقیما مذاکره کرده و یا خواهان مذاکره بوده دروغ محضه، و اصلا چنین چیزی وجود ندارد و اساسا چنین چیزی هم از این اسناد در نمیاد و هرچی هم زور زدن نتوانستند چنین چیزی را ثابت کنند.
روش و منش آقای خمینی این چنین نبود، اما دیگران از جمله ابراهیم یزدی، مرحوم بازرگان و برخی روحانیون با آمریکایی ها ارتباطاتی داشتند و باید هم می داشتند، برای این که ارتش دست آمریکا بود و سران حکومت شاه از آن ها حرف شنوی داشتند و باید تعامل می کردذند که انتقال قدرت بدون خشونت و کمترین آسیب به مردم صورت بگیرد و این ربطی به خود امام نداشته و اسناد دیگری هم که در این باره وجود دارد، هیچ گاه امام رابطه نداشته و به دنبال رابطه با آمریکا نبوده است.
نکته جالب این که تلاش عمومی این مجموعه در کنار تلاش سخیف تری که در سایر شبکه های لوس آنجلسی اتفاق می افتد این است که انقلاب ایران، مرهون یک توطئه بین المللی بوده و در زمان حکومت پهلوی همه چیز گل و بلبل بوده است و سال 57 همه چیز مرتب بود، یک دفعه به هم ریخت و آمریکا هم در آن نقش داشته است و این نشانه توطئه مشترک غرب و آمریکا با رهبرانقلاب بود. این تصورات خام دستانه متاسفانه در این مجموعه بی بی سی هم دیده می شود. قبلا بی بی سی از ورود آشکار به این قضیه به خاطر اعتبار رسانه ای خودداری می کرد، اما این بار ما دیدیدم که برای نشان دادن افسانه که انقلاب اسلامی ایران محصول زد و بند انقلابیون با غرب بوده و حکومت پهلوی قربانی یک توطئه بین المللی شده، وارد این عرصه شد. در صورتی که تا آستانه انقلاب و حداقل تا آبان57 تمام اسناد بین المللی نشان می دهد که آمریکا تمام قد و به طور کامل از شاه حمایت کرده است، کوچکترین خدشه ای نمیتوان به این قضیه وارد کرد.
از 13 آبان 57 به دلیل این که شاه توصیه آمریکا در مورد ارتشبد اویسی را نپذیرفت و فرد بی لیاقتی مثل اذهاری را سر کار آورد و بیماری شاه آشکار شد، غربی ها همچنان حمایت کردند اما با احتیاط تر. حتی در اسناد منتشر شده از کنفرانس گوادولوپ که کمتر از یک ماه به انقلاب است، شاهد این هستیم که علی رغم این که از رفتار شاه اظهار ناامیدی می کنند، از حکومت بختیار حمایت می کنند. نتیجه یک نوع خیال پردازی سلطنت طلب ها است که در این جا می بینیم که بی بی سی هم دارد از این قضیه حمایت می کند که نشان بدهد توطئه ای وجود دارد. مذاکره با آمریکایی ها از جانب امام وجود نداشته است. استفاده از این اسناد در بی بی سی هم غیر حرفه ای بوده و هم ابزاری و به نظر می رسد بخشی از یک پروژه حساب شده برای خدشه وارد کردن به وجهه رهبری انقلاب و توطئه قلمداد کردن سرنگونی حکومت پهلوی است.
در خصوص چگونگی ارتباط بی بی سی با محافل بهائیان و حمایت های خاص این شبکه از فرقه بهایت، چه مشاهدات تاریخی وجود دارد؟
بخش فارسی بی بی سی از ابتدای تاسیس ارتباط تنگاتنگی با سازمان بهاییت داشته و سردبیر بخش فارسی حسن موقر بالیوزی است که نه تنها بهایی که رئیس کل بهائیان بریتانیا بود. از ان به بعد هم بهاییان در سطوح مختلف در بی بی سی تاثیر گذار بوده اند. حسن موقر بالیوزی فرزند موقرالدوله بالیوزی بوده که در کابینه سیاه کابینه سوم اسفند کودتای سید ضیاء الدین طباطبایی وزیر فواید عامه بود و بسیار مشهور بودند به ارتباط با بریتانیا چه در جنوب ایران چه تهران و جاهای دیگر که اسنادش در ایران و خارج از ایران موجود است. خودش هم که از ابتدا تحصیل در بریتانیا بوده و چندین اثر درباره تاریخ بهاییت دارد هم از جهت سیاسی و تاریخی و ایدئولوژیک و یکی از ایادی امر الله بود و یکی از افراد شاخه مرکزی بهاییت بعد از مرگ شوقی افندی بوده و رئیس کل بهاییان بریتانیا و ایرلند بود در زمانی که در بی بی سی مشغول به کار بود.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |